رشد وآموزش ارتباطات و مهارتهای اجتماعی
درمیـان تمام پستانداران ،آدمـی دربدو تولد ناتـوان ترین آنهاست وبه طولانی ترین دوره رشدی نیاز دارد تا بتواند به تمامی مهـارتهای ویژه نوع خود دست یابد. کنش متقابل ودائمی بین توارث ومحیط،تعیین کننده رشدآدمی است .یعنی آمادگی های زیستی موجود در بدو تولد ، با تجاربی که دردوران رشدازمحیط کسب می گردد درهم می آمیزندو مسیررشدی فرد راترسیم می سازند.
رشدروانی- اجتماعی برخلاف انواع دیگر رشدها رونـدی است که در تمـام طـول عمـر ادامـه می یابـد.
رشداجتماعی ازنظر مفهوم یعنی رشدتوانائی عملکرددرگروه وپذیرفتن خواستهای فرهنگ واجتماعی که فرد درآن زندگی می کند.اجتماعی شدن تابع اصل یادگیری است وهیچ کودکی ذاتأ اجتماعی زاده نمی شودبلکه این مسئله درمسیر رشد ودرطی فرصتهای فراهم شده شکل می گیرد.
دوره اول کودکی ( ازتولد تا سه سالگی )
رفتار عاطفی نوزاد ازحدود 4 ماهگی آشکار می شود.در 6 ماهگی میل به تماس با دیگران درطفل شدت می یابد و مایل است که او را درآغوش بگیرندو نوازش کنند.در اواخر یک سالگی با شوق و لذت منتظرمادرش می شود و به محض دیدن او شادی می کند. درسال دوم این علاقه مندی به سایراشیاء ماننـداسبــاب بـــازی ها ، لبــاس وچیــزهای دیگرمعطوف می شود.
در12 ماهگی کودک اصواتی در پاسخ به گفتگوی بزرگسالان ادا می نماید.بین 18ماهگی تا2سالگی کنترل رفتارطفل دشوارمی گردد زیرا بواسطه توانائی کودک درحرکت وکنجکاوی شدید، هرمحرکی برایش جالب بوده وگاهأ اعمالش مخاطراتی برای او ایجادمی کند.چنانکه رفتارش را محدودکنند ، ناراحتی بسیارشدیدی ازخودنشان می دهد.
رابطه با همسالان
قبل از5 ماهگی کودک نمی تواند بااطفال دیگر ارتباط برقرار کند. میان 6 تا 8 ماهگی کودک یک سوم وقت خودش را صرف توجه به محیط اطرافش نموده و توجه چندانی به هم بازی های دیگرخودش نشان نمی دهد. چنانچه تماس دوستانه ای برقرار شود، محدود به نگاه کردن ، و یا چنگ زدن می گردد.
بین 9 تا13 ماهگی کودک به اسباب بازیهایش توجه بیشتری نشان می دهدو چنانچه هم بازیهایش بخواهنداز بازیچه های وی استفاده نمایند ، غالباً کودک به مقابله برمی خیزدو بین آنها نزاع درمی گیرد. هرچند، باید اذعان داشت این نزاع جنبه عداوت وخصومت ندارد و از روی کینه توزی و دشمنی نیست.
از 14 ماهگی تا 18 ماهگی بتدریج توجه کودک به سوی همبازی هایش معطوف می گردد و تمایل به نزاع برسر بازیچه ها کاهش محسوسی می یابد. درمحدوده 19 ماهگی تا 2 سالگی ، کودک علاقه خود به بازی با بازیـچه ها را با علاقـه به بــازی با همـسالان درهم می آمیزد و تلفیقی از این دو پدید میآورد بازیهایش بیشتر و طولانی ترمی شود.
شاخصه های رشد اجتماعی
کودک دریک سالگی هنوز فکرمی کند همه چیز، حتی وجودپدر و مادرش به او تعلق دارد. بیشترازآنچه که می تواند برزبان آورد ، می فهمد. به طورکلی کودکان درخلال سالهای اول و دوم زندگی بتدریج بازی با یکدیگر را می آموزند.همانگونه که قبلاً اشاره شدازحدود 2 سالگی به بعد علاقه کودک برای بازی باکودکان دیگرزیادترمی شودوکودکان ازاین پس تمایل بیشتری برای بازی با همدیگرازخودنشان می دهند.این مسئله بویژه با رشدزبان در این دوره ابعادوسیعتری بخود می گیرد.رعایت نوبت وکنارآمدن نسبی باخواست دیگری، ازجمله شاخصه های رشداجتماعی کودکان دراین دوره می باشد.
دوره دوم کودکی ( 3 تا 7 سالگی )
در این دوره تغییرات مهمی در روابط اجتماعی کودک رخ می دهد.کودکان که درآغاز افرادی خود محور و غیراجتماعی هستند، بتدریج به افرادی اجتماعی تبدیل می شوند. دراین دوره آنها می آموزندکه چگونه با دیگران سازگار باشند، دربازیهای گروهی شرکت کنند، و بخصوص با دیگران همکاری نمایند.درخلال بازی های گروهی ، روح سازگاری وکنارآمدن با دیگران تقویت می گردد.بوسیله تقلیداز الگوهای رفتاری دیگران ، می کوشد گفتار،کردار، و هیجاناتش را مطابق باآنان شکل دهد.کودکان دراین دوره نسبت به سرزنش و یا ستایش دیگران حساسیت و دقت فراوانی ازخودنشان می دهند.
درمحدوده 2 تا 3 سالگی کودکان دائماً درحال تغییر روابط خود با سایرافراد می باشند. در 4 سالگی که آنرا سن ورود به مرحله هوشیاری می دانند، برای کودکان همه چیزساده ، صمیمانه و دارای علت وجودی می باشد. اگر علت چیزی را ندانند بلافاصله سؤال می کنند.اگربه سؤال آنها قبلاً پاسخ داده شده باشد، برای ارضاء کنجکاوی درخواست اطلاعات بیشتری را می کنند.اکنون بیشترتمایل دارندکه نوبت را رعایت نمایند و بازیهای دسته جمعی انجام دهند.
در 5 تا 6 سالگی کودک بدنبال روند سازگاری با دنیای اطراف ، نوعی ازهم پاشیدگی را تجربه می نماید.کودکان 6 ساله درواقع بیش ازکودکان 5 ساله شایستگی دارند منتها درظاهرامر بالعکس به نظرمی رسد.آنچه درفاصله 5 تا 6 سالگی موجب بروز این تغییر می گردد، رشدآگاهی های اجتماعی کودک است.در این سن معمولاً عدم توانائی آنها دربرآوردن مداوم انتظارات بزرگسالان ، حس عدم شایستگی را درآنها تقویت می کند.کودکان به خاطردفاع ازموضع خود و از ترس قدم گذاردن به دنیای مملو ازمشکلات بزرگسالان ، ممکن است به طریقی عمل کنند که ناپخته تر از قبل جلوه کنند.چنانچه به کودکان توجه کافی نشان داده شودو انتظار ازآنها درسطح معقولی باشد، دراین صورت آنها این مرحله را با موفقیت سپری خواهندکرد.
رشد گویش
یکی از عوامل بسیارمهم در امر برقراری ارتباط کلام وگفتـار است .کودک از2 تا 4 سالگی بیش از هرزمان دیگردرسخنگوئی پیشرفت نشان می دهد.جمله های وی پیش از 2 سالگی ازیک واژه ، اسم ، فعل ، و یا صفت تشکیل شده است منتها درآغازدوره نونهالی می تواند جمله های دو واژه ای مرکب از اسم ، فعل ،صفت و…را بسازد.
جمله های چندکلمه ای کودک در ابتدا مبهم و نارساست اما بمرور به جمله های واضح وگویا تبدیل می گردد.درحدود 4 سالگی کودکان از قابلیت گفتگو برخوردار می گردند. در 5 سالگی ازنظرگفتاری اختلاف فراوانی درکودکان مشاهده می گردد.دختران درقدرت سخنگوئی اندکی برپسران برتری دارند ، معلومات لغوی دختران بیشترازپسران است ، جمله های مکمل و طولانی بیشتری استفاده می کنند، و به شناختن افراد ، اشیاء یا آداب ورسوم اجتماعی علاقه بیشتری نشان می دهند. اماپس از 6 سالگی این برتری کاهش می یابد و پس از 6 یا 7 سالگی پسران ازلحاظ گفتاری ،درک واژه ها و معنی آنها پیشرفت بیشتری نشان می دهند.
میانگین لغاتی که یک کودک 2 ساله می داند 250 و درمورد کودک 3 ساله 900 تا است .این افزایش تعداد ، نشانگر رشدمهارتهای یادگیری زبان در این سن است.اغلب 2 ساله ها تاحدزیادی جملات را بصورت تلگرافی بکارمی برندو همه کلمات بجزلغات اصلی را جا می اندازند اما در 3 سالگی جملات آنها کاملتر وساختمان جملات آنها بیشتر شبیه صحبت بزرگ ترها می گردد. از 3 تا 4 سالگی سخنان کودک شمرده و بآسانی قابل درک می شوند.
از 4 تا 5 سالگی زبان به حدی پیشرفت می کند که جای عمل را می گیرد.کودک با استفاده ازکلام می تواند وانمود کندکه کاری را انجام داده است. مثلاً می گوید« بیاوانمودکنیم من مادرهستم و تو بچه ومن می خواهم تورا تنبیه کنم».دراین سن کودکان بیش ازپیش از زبان بعتوان ابزاری برای آموختن درباره چیزهای موجود دردنیای خود استفاده می کنند. از 5 تا 6 سالگی کودکان درمورددرک و بکارگیری زبان کمترسختگیر می شوند.بطورکلی آنها دراین مرحله دراستفاده از زبان بسیارخوب عمل می کنند و می تواننداز زبان برای تشریح و توضیح اعمال ، بحث ، اذیت وشوخی ، و دروغ گفتن و یا باوراندن به دیگران استفاده کنند.
نقش همسالان دراجتماعی شدن کودک
همانطورکه اشاره شد روند اجتماعی شدن کودک تاحد زیادی به تعاملات او با کودکان و بزرگسالان ، و همچنین به رشدقوای ذهنی او بستگی دارد.زیادشدن روابط کودک بادنیای اطراف و بویژه باکودکان دیگر، نقش بسیارمؤثری درفراینداجتماعی شدن وی ایفاء می نماید.این نقش به دو صورت خودرا نشان می دهد.
الف) به وسیله تقویت رفتار
ب) ازطریق همانندسازی والگوی تقلید
بدیهی است که دراین فرایند عوامل دیگری که از شخصیت طفل سرچشمه می گیرند نیزدخالت دارند.بعنوان مثال، اطفال برونگرا وآنانکه علاقه مند به ایجاد روابط عاطفی با دیگران هستند سریع ترتحت تاًثیرهمسالان خود قرارمی گیرند و در مقابل،کودکانی که وابستگی شدیدتری به افرادخانواده خود دارندکمتر تحت نفوذ گروه همسالان واقع می شوند. سایرشرایط موقعیتی نیز مؤثرند. وجود دوستان ممکن است سبب ایجاد احساس اطمینان درکودک شودو احساس ایمنی را دروی تقویت نماید.درحالیکه وجودهمسالان نامهربان می تواندباعث ایجاد اضطراب ، ناکامی ، ودرنهایت کناره گیری و انزواطلبی درکودک گردد.
برخی از رفتارهای اجتماعی که دراین دوره بروز می کند عبارتنداز:
? منفی گری ( negativism )
به رفتاری اطلاق می گرددکه کودک درمقابل قدرت و اراده بزرگسالان ازخودمقاومت نشان می دهد.سرسختی کودک نخست در 18 ماهگی مشاهده می شود و در 3 سالگی به اوج خود می رسداما پس از 4 سالگی سرسختی آنان کاهش می یابد.این تغییر رویه را شاید بتوان به حساب نفوذهای اجتماعی درکودک گذاشت و شاید هم کودک از راه تجربه آموخته باشد که موافقت با بزرگترها و پیروی ازآنان منافع او را بیشتر تاًمین می کند.
? رقابت ( rivalry )
ویژگی رقابت این است که فردحس برتری جوئی داردو می خواهدمقامی والاترازدیگران داشته باشد.رقابت ازآنجائیکه بین افراد بوجود می آید، نوعی رفتاراجتماعی محسوب می شود.روان شناسان دریافته اندکه رقابت بین کودکان 2 ساله وجودندارد.در 3 سالگی نخستین آثار رقابت ظاهرمی شود.در 4 سالگی کودکان برای کسب اهمیت وبرتری بایکدیگر رقابت می کنند. در 5 سالگی که کودکان اجتماعی تر شده اند و بیشتر باهم به کار وفعالیت می پردازند، رقابت کاملاً محسوس تراست.
? پرخاشگری ( aggression )
پژوهشهای روانشناختی نشان می دهدکه اختلاف وزدوخوردکودکان خردسال برای تصاحب اسباب بازیهای یکدیگر، بیش ازهرمورد دیگراست.همچنین ثابت شده است که کودکان 3 ساله بیش ازهمه دعوا به پا می کنند. نکته جالب این است که کودکان بزرگتر بیش ازکودکان کوچکتر درمورد دعوا هراس ازخودنشان می دهند.کودک هرچه بزرگتر شود و با اوضاع و شرایط اجتماعی سازگارتر گردد، به همان نسبت پرخاشگری و نزاع اوکاهش می یابد.
? همکاری (cooperation )
در 2 یا 3 سالگی کودک موجودی خودمدار و پیکارجو است.بنابراین مشکل است که او را وا داریم دربازی باکودکان دیگرهمکاری نماید.در پایان سال سوم یا چهارم همکاری میان کودکان افزایش می یابد.کودک هرچه بیشتر باکودکان دیگر تماس داشته باشد و با آنان بازی کند، زودتر راه همکاری را فرا می گیرد.رفاقت نیز تاًثیرزیادی در پدیدآمدن روح همکاری درکودکان دارد.هرچه رفاقت مستحکم تر و صمیمانه تر باشد ، همکاری کودک بیشتر می گردد.
دوره سوم کودکی ( 7 سالگی تا بلوغ )
دراوائل این دوره سنی (تا 11 سالگی ) که آنرا دوره نوباوگی نامیده اند در روابط کودکان با یکدیگر، با پدر ومادران ، و بابزرگسالان دیگر دگرگونی های فراوانی بوجود می آید.این دوره از لحاظ رشداجتماعی و سازگاری کودک درآینده آنچنان دارای اهمیت است که بایدآنرا دوره اصلاح و تصحیح رفتاراجتماعی کودک نامید.
مدرسه درمورد پیوندهای اجتماعی همچون آزمایشگاهی به شمار می رود و برای بسیاری ازکودکان نخستین تجربه جدی گروهی و اجتماعی درخارج ازمحیط خانواده محسوب می شود.مدرسه برای سالهای متمادی مرکزجهان خارج ازخانواده کودکان خواهدبود و بیش ازنیمی ازساعات بیداری آنها را اشغال می نماید.نقش مدرسه درزندگی کودک غیرقابل انکاراست زیرا نه تنها برخی ازپاسخهای اجتماعی و ذهنی قبلی اوکه والدینش به او آموخته اند را تقویت می کند، بلکه بسیاری ازپاسخهای جدیدرا نیز به او یادمی دهد. ورودبه مدرسه برای کودکان باجدائی ازمادر و محیط گرم خانوادگی همراه است. به همین خاطرمدرسه نقش مهمی درکاهش انگیزه های اتکائی کودک دارد.
رفتارکودکان دبستانی به میزان زیادی بستگی به رفتارمعلمین آنها دارد.همکاری ، علاقه مندی و محبت معلم سبب ظهور ابتکار و علاقه مندی متقابل درشاگردان می شود . اما پرخاشگری ، تهدید و بی علاقگی معلم ، مقاومت وکاهش انگیزه را درکودکان ایجاد خواهدکرد.
رابطه باگروه همسالان
پس از ورود کودک به دبستان ، همسالان نیز بتدریج در رشدو نمو شخصیت ورفتارکودک
تاًثیرات مهمی برجای می گذارند. گروه همسالان به کودک می آموزند چگونــه با افـراد هم سن وسال خـودش کنــار بیایــدوچگونــه رفتــار نمایــد ،خصومت ، پرخاشگری و احساس برتری را چگونه ظاهرسازد، با رهبرگروه چه رفتاری داشته باشد یا احتمالاً چگونه نقش رهبری را ایفا نماید.
درانتها ذکراین نکته ضروری به نظر می رسدکه هنگام بررسی رشد در دوره های مختلف باید دانست که یک توصیف واحد از ویژگیهای بارز یک گروه سنی ، نمی تواند تمامی کودکان آن گروه را دربربگیرد. امکان داردکه تمام کودکان الگوهای ویژه گروه سنی خود را ارائه ندهند.با این وجود، بدیهی است که رشد و تکامل هرگروه ازکودکان متاًثر از عوامل وراثتی ، اقتصادی ، اجتماعی ، و همچنین محیط فرهنگی آنها می باشد.